به گزارش قدس آنلاین، خادم شدنش را مدیون سالها تلاش فرهنگی در ترویج فرهنگ اهل بیت (ع) است. آن هم نه در کشورهای اسلامی بلکه در 25 کشور از آمریکای لاتین. خادم نمونه فرهنگ رضوی در سال 93 ، چند ماهی از سال را در ایران می گذراند و بقیه ماهها را راهی سفرهای فرهنگی اش می شود. فارسی را روان حرف می زند و البته به 5 زبان زنده دنیا هم تسلط دارد. می گویند یک تنه به اندازه چند وزارتخانه، سازمان و مؤسسه فرهنگی در کشورهای مختلف فعالیت کرده و با برپا کردن چندین مؤسسه و مرکز فرهنگی سبب شده صدها نفر در آمریکای لاتین به دین اسلام گرایش پیدا کنند. دکتر «سهیل اسعد» یا همان «ادگاردو» ، زاده و بزرگ شده آرژانتین است اگرچه اصالت پدر و مادرش به شیعیان منطقه شمال لبنان بر می گردد.
اولین های «سهیل»
امام رضا (ع) را مؤثرترین شخصیت زندگی اش می داند و شهر «مشهد» در نظر او همیشه دلرباست. برای این حرف دلیل هم دارد : « اولین حرمی که زیارت کردم بارگاه ایشان بود و اولین امامی که به ایشان متوسل شدم امام رضا (ع) بود. نخستین فضایی که در آن احساس مسلمانی و شیعه بودن کردم، مشهد بود. نخستین جایی که دلم شکست و رها شدم حرم باعظمت ایشان بود. اولین جایی که فهمیدم میزبانم انسان بزرگی است، مشهد بود. خیلی از اولینها برای من در ارتباط قلبیام با امام رضا (ع) اتفاق افتاد... نخستین سفرم به مشهد بسیار خاص و متفاوت بود ، هنوز دلم پیش آن سفر و آن زیارت است ... کاش همیشه امام(ع) را با حال آن روز زیارت کنم».
به دنبال مدل جدیدی از انسان
پدر و مادرش ، لبنانی و به اصطلاح مسلمان بودند اما در خانواده چندان خبری از سبک زندگی اسلامی و اعتقادات نبود. با همه وسواس پدر به پرهیز از سبک زندگی مردم آرژانتین اما فرزندان به همان سبک و سیاق رشد کرده و داشتند به راه خود می رفتند. «ادگاردو» نیز داشت یک آرژانتینی می شد. به قول خودش : « دربست دنبال لذت های مادی و دنیوی خودم بودم ...». جوان آرژانتینی – لبنانی البته گرایشی به هنر داشت و دنبال کارگردانی تئاتر هم بود. در کنار همه اینها چیزی از درون اما راحتش نمی گذاشت. حسی آمده بود سراغش که سبب می شد خوشی و خوشگذرانی های جوانی ، سیرابش نکند. دنبال معنای عمیق تری از زندگی و لذت می گشت. در این باره گفته است: « الگوی بشری که جامعه آرژانتین برای زندگی ارائه کرده بود، برای من جالب نبود. هیچوقت نمیخواستم مثل آرژانتینیها زندگی کنم ... به دنبال یک مدل جدید از انسان بودم؛ یک شروع جدید برای شروع یک زندگی دوباره ... دنبال معنای عمیقتری از زندگی میگشتم».
تکلیف من چیست؟
احساسی در دورنش می گفت «حقیقت» باید جای دیگری و راه دیگری جز آنچه تا آن روز دنبال کرده بود باشد. زندگی با سبک پیشین را رها کرد و به مطالعه و پژوهیدن پناه برد. آن روزها همه اسلام پژوهی و دنبال دین و مذهب رفتنش ، جنبه شخصی داشت . اسلام و شیعه را برای خودش می خواست ، برای خود سازی. به حوزه علمیه که آمد و طلبه شد هنوز همان حس جستجو گری و تجربه کردن ، همان احساس عبور از سبک زندگی سابق همراهش بود. وقتی اعتقاداتش پروبالی گرفت و آماده پریدن شد ، تجربیات گذشته هنری و اجتماعی هم به کمکش آمد. ابزارها و سبک های هنری را بیش و کم می شناخت و اینگونه شد که احساس کرد می تواند با آموخته ها و ابزاری که دارد ، در میان انبوه جوانان و همسن و سالان خودش در منطقه آمریکای لاتین بگردد و دلهای آماده را جذب کند. این احساس توانایی ، کم کم حتی به تکلیف و وظیفه تبدیل شد.
60 سرخپوستی که شیعه شدند
یک ونزوئلایی تازه مسلمان چند سال پیش در انگلستان برای نخستین بار توجه یک گروه برنامه ساز تلویزیونی را جلب کرد وقتی که گفت اسلام آوردنش را مدیون مردی است که در منطقه آمریکای لاتین مشغول فعالیت فرهنگی است. مشخصات «سهیل اسعد» را همین ونزوئلایی به برنامه سازان داد اما در همین ایران خودمان بودند کسانی که از سالها پیش «سهیل » را می شناختند و از شهرتش در آمریکای لاتین با خبر بودند. حتی در سال 1390 و پیش از انتخاب « سهیل» به عنوان خادم فرهنگ رضوی می شود در خبرگزاری های داخلی متن مصاحبه های او را پیدا کرد و یا جزئیات جالب شیعه شدن 60 سرخپوست در کشور «پرو» را از زبان او شنید.
زندگی دینی در میان مردم
ساده نیست اینکه در کشورهایی ناشناخته ، با فرهنگ و رسوم و اعتقادت خاص خود ، شهرها و حتی روستاهایی که «مسجد» نمی دانند چیست ، با کمترین امکانات و بدون پشتوانه های مالی درست و حسابی ، مسجد و حسینیه راه بیندازی و به مرور پس از جمع کردن علاقمندان در نهایت مؤسسات فرهنگی و دینی راه بیندازی. چند سال پیش در باره دشواری ها و روش تبلیغ و ترویجش گفته بود : « شما می توانید به نام مرکز مطالعات دینی در این کشورها فعالیت کنید، سخنرانی کنید، کتاب چاپ کنید، در دانشگاهها حاضر شوید و به هر هدفی که دارید نایل شوید... نباید روی حساسیت های خاص سیاسی انگشت بگذارید... ما در این کشورها فعلاً نمی توانیم از همه مسایل شریعت بگوییم...فقط نماز و روزه... آنها بی دین هستند و تمام تلاش ما در قدم اول این است که آنها خدا باور شوند... رقص و موسیقی جزء لاینفک زندگی اینهاست و روابط نامشروع، تفریح شایع آنهاست! حالا شما بیایید همان اول کار به این مردم که خدا را قبول ندارند بگویید حجاب، روابط محرم نامحرم و مانند آن! شک نکنید از آن اعتقاد و تفکر اسلامی که پایه رفتار اسلام است هم فرار می کنند... ما همان روشی را دنبال می کنیم که اهل بیت علیهم السلام در سیره تبلیغی شان داشتند یعنی زندگی دینی در بین مردم».
نظر شما